اهمیت شناخت کسب و کار در مهندسی نیازمندیهای نرم افزار
شناخت کسبوکارهای مختلف به عنوانمثال فروش، انبارداری، تسهیلات بانکی، تدارکات و … یکی از تواناییهای یک مهندس نیازمندیهای نرم افزارحرفهای میباشد.
مهارت شناخت کسب وکارهای مختلف
در ابتدا باید مدل کسب وکار ذینفعان را بفهمیم؟
ابتدا باید مشتریان را بشناسیم؟
ساختار درآمدی از فروش، آموزش، پشتیبانی و … را بشناسیم.
کانالهای ارتباطی از چه طریقی است؟ تماس تلفنی- سایت – حضوری و …
منابع کلیدی را تعیین کنیم. افراد، سرورها و …
ساختار هزینه کسبوکار چگونه است؟ بابت چه چیزهایی هزینه میشود؟ سختافزار، نیروی انسانی و …
شرکای اصلی چه کسانی هستند؟ برخی از فعالیتها در خارج از کسب وکار فراهم میشود.
فعالیتهای کلیدیشان چیست؟ مثلاً برای خرید اینترنتی، فروش محصولات
ارزش پیشنهادی به مشتری چیست؟ هر کسبوکار به دنبال حل مشکلات مشتری و نیازهای او از طریق ارزشهای پیشنهادی است.
ارتباط با مشتری چگونه است؟ مثلاً برای پشتیبانی، حضوری، از طریق سایت
شناخت دامنه کسبوکار ذینفعان و درک آن از اهمیت ویژهای برخوردار است.
بهعنوان یک مهندس نیازمندیهای نرم افزار ما باید کسبوکارهای مختلفی را بشناسیم و بدانیم که قرار است چه ارزشی را به کسبوکار ذینفعان پروژه اضافه کنیم.
هر چه دامنه های بیشتری از کسبوکار را بشناسید، میتوانید وضعیت جاری فرآیند را بهتر بفهمید. هدف، فهمیدن فرآیندی است که هماکنون در حال انجام میباشد،
زیرا در مرحله بعد از فهمیدن فرآیند، نیاز است مسائل و مشکلات آن مشخص گردد.
فهمیدن یک کسبوکار چه کمکی به مهندس نیازمندیهای نرم افزار میکند؟
- شناخت کسبوکار، بخشی از پروژه ما است. بهعنوانمثال اینکه بدانیم در این کسبوکار چه مشتریانی وجود دارد؟ و…
- اینکه بدانیم چهکارهای اصلی در این کسبوکار انجام میشود، میتواند کمک زیادی در فهم بهتر مسئله نماید.
- با توجه به اینکه نرم افزار تولیدشده در دل این کسبوکار قرار میگیرد، پس نیاز است در مورد آن اطلاعاتِ بیشتری داشته باشیم.
اجزای یک کسب وکار کدامند؟
چارت سازمانی (توزیع شدگی جغرافیایی) (chart and Distribution): چه واحدهایی در آن کسب وکار وجود دارد؟ در هر واحد چه سمت هایی وجود دارد؟ هر سمت دارای چه تعداد افراد میباشد؟ مثلاً کارخانهای در ساوه است و دفتر مرکزی آن در تهران است.
فرآیندهای کسب وکار (Business Process): با پاسخ به پرسشهایی از قبیل چه کسی؟ چرا (با چه هدفی)؟ چه زمانی؟ چهکاری؟ چگونه؟ در مورد یک موضوع میتوانیم فرآیند کسبوکار آن را به دست آوریم.
Business Worker: افرادی که با این کسبوکار در ارتباط اند، لزوماً انسانها نیستند، مثلاً بخشی از کار توسط یک نرمافزار یا یک ماشین بهطور خودکار انجام میشود.
قوانین کسبوکار (Business Rule): سیاستها و شرایطی که بر یک کسبوکار حاکم است.
موجودیتهای کسب وکار (Business Entity): مستنداتی که در فرآیند استفاده میشوند، شامل آیین نامه ها، دستورالعملها و…
فهم و شناخت اجزای کسب وکار چه کمکی به مهندس نیازمندی های نرم افزار میکند؟
- شناسایی ذینفعان
- شناخت دسترسی ها
- شناخت نقشها
- اینکه چه کسانی با نرم افزار کار می کنند؟
- چه فرآیندهایی موجود است و قرار است در آینده چه فرآیندهایی داشته باشیم؟
بعد از شناسایی و فهم فرآیندهای کسب وکار، شناخت قوانین حاکم بر کسبوکار از اهمیت ویژهای برخوردار است.
مهارت توانایی حل مسئله نقش مهمی ایفا میکند. یک مهندس نیازمندیهای حرفهای باید این توانایی را داشته باشد.
شناخت مسئله و تصمیم گیری در خصوص راهحل
منظور از مسئله میتواند فرصت تجاری تحقق یک ایده یا مشکلی باشد که در کسبوکار به وجود آمده ذینفعان به دنبال راهکاری برای آنها میگردند تا بتوانند کسبوکار خود را ارتقا دهند.
برای حل مسائل روشهای متفاوتی وجود دارد که یکی از آنها روشی، هفت مرحلهای است، که بهصورت گامبهگام در زیر توضیح دادهشده است. با بهکارگیری و عمل به آن میتوانید مسائل را حل نمایید.
گام اول: صورتمسئله را بهوضوح تعریف کنید. مسئله دقیقاً چیست؟؟؟
حقایق را بررسی کنید. وضعیت فعلی انجام کار چگونه است؟؟
شرایط واقعی را درک کنید و نه احتمالات یا بدیهیات را، فقط دنبال حقیقت های وضع موجود باشید.
اگر افرادی که برای حل مسئله تعیینشدهاند، بهوضوح ندانند مسئله اصلی چیست، وقت و انرژی بسیار زیادی تلف میشود.
فهمیدن مسئله از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است برای این مرحله از کار وقت کافی بگذارید.
گام دوم: تمام علت های احتمالی بروز این مسئله را بیابید. چرا و چگونه چنین اتفاقی افتاد؟ گاهی فقط همین گام باعث یافتن راه حل میشود.
با استفاده از روش استخوان ماهی شما میتوانید عوامل بروز مسئله را پیدا کنید. این عوامل میتواند در
دسته های متفاوتی قرار گیرد. مثلاً مسائلی که مربوط به فرایند انجام کار میباشد، عواملی که از افراد سر میزند، عواملی که از تصمیمات مدیریتی ناشی میشود و …
هدف از کاربرد نمودار استخوان ماهی (نمودار علت و معلول) یافتن راهحلی برای مسئله نیست،
بلکه هدف شناسایی علل اصلی بروز آن است.
و سپس بر اساس اصل پارتو یا اصل ۲۰-۸۰، ۲۰ درصد از عوامل مهمی که ۸۰ درصد مسئله را تشکیل
می دهند را بیابید تا تمرکزتان بر آن عواملِ مهم و تأثیرگذار باشد.
گام سوم: تمام راه حلهای ممکن را پیدا کنید. هر چه راه حلهای بیشتری داشته باشیم، احتمال رسیدن به بهترین راه حل بیشتر است.
گام چهارم: تصمیمی اتخاذ کنید. در حالت کلی اتخاذ هر تصمیمی بهتر از آن است که تصمیمی نگیرید.
گام پنجم: برای اجرای تصمیم، مسئولیتها را تعیین کنید. چه کسی دقیقاً چهکاری را، کی و با چه کیفیتی انجام دهد؟
گام ششم: زمانبندی ارائه گزارشها را مشخص کنید و معیاری برای سنجش موفقیت تصمیمات انتخاب کنید. راهکاری که معیار سنجش و مهلت مشخص نداشته باشد، درواقع راهحل نیست.
گام هفتم: برای پیاده سازی آن با استفاده از مدلسازی تصویری، آن را به زبان قابلفهم برای برنامه نویسان تبدیل کنید.
حل مسائل واقعی بهمراتب ساده تر از حل مسائل ساختگی هستند، در ابتدا مسئله را خوب بفهمید،
به ذینفعان خوب گوش دهید، در ذهنتان مسئله جدید نسازید و
بعد به دنبال راه حل باشید.
موفق و پیروز باشید